همراه تني چند از شاگردانم وارد يك مجلس شدم. همگان پيش پاي من بلند شدندي و احترام زياد كردندي. اما عدّهاي از صوفيان در گوشهي مجلس بودند كه خود را به نديدن زدند و به احترام ما بلند نشدند.
با شاگردان در گوشهاي نشستيم. يكي گفت: استاد شنگولالعلما چيزي بگوييد تا دلمان شاد شود.
به ديوار اشاره كردم و گفتم: آنجا يك ترك است. بياييد همه به آن ترك بخنديم.
با ديدن ترك همگان خنديدند و شادي بسيار كردندي.
يكي ديگر از شاگردان كه ترك ديوار به آن زيبايي را نديده بود و حواسش همچنان در پي صوفيان بود گفت: گويا صوفيان احترام گذاشتن نميدانند.
من: اين نقص است كه توقع دار شنگول العلما...
ما را در سایت شنگول العلما دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : delkadeha بازدید : 219 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 2:54